نویسنده: ذبیح الله نعیمیان *



 

ج- حقوق سیاسی

در فلسفه ی سیاسی، نسبت سنجی میان مسؤولیت ها و حقوق سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار است. هر تصویر که از نسبت این دو ارائه شود، تأثیر شگرفی بر نظریه پردازی های سیاست اندیشانه و به تبع آن تأثیر عمیقی بر عمل سیاسی در حیات مدنی خواهد گذاشت. فلسفه ی سیاسی متعالی به عنوان شاخه ای از حکمت عملی و حکمت مدنی متعالی، نسبت خاصی میان مسؤولیت ها و حقوق مدنی برقرار می بیند. از این رو، مسؤولیت ها و حقوق سیاسی نیز از این نسبت، پیروی می کنند.
از آنجا که منبع الهام بخش مسؤولیت های مذکور هستی شناسی، حکمت متعالیه است و در این نظام معرفتی، دو عنصر مسؤولیت و حقوق برآمده از ارزشهای واقعی هستند، این دو، نسبتی واقعی با یکدیگر دارند. بنابراین، همان طور که نمی توان یکی را امری واقعی و دیگری را امری قراردادی دانست، نسبت میان آنها نیز امری واقعی بوده و نمی تواند قراردادی باشد. البته اینکه نسبت حقوق و مسؤولیت ها چگونه اند، خود بحث مستقلی است، اما می توان فی الجمله این نکته را متذکر شد که رابطه آنها متقابل و در عین حال واقعی است. بر این اساس، اگر بتوان حقوق و مسؤولیت هایی را به صورت قراردادی تعریف کرد، باید نسبت خاصی برای آنها تعریف کرد که در راستای ارزشهای واقعی قرار گیرند.
بنابراین، در نگاه فلسفه ی سیاسی متعالی، این مسائل نشان دهنده ی این نکته هستند که منبع و مرجع بشری نمی تواند از کفایت ذاتی برای ترسیم حوزه ی مسؤولیت ها و حقوق سیاسی برخوردار باشد. از این رو، مدنیت سیاسی، ناگزیر باید از منبع و مرجع الهی بهره مند گردد. در غیر این صورت، سیاست اندیشی راهی مستقیم و بی انحراف به سوی تکامل انسان نخواهد داشت و نمی توان مسیر و غایت حرکت حیات مدنی را به صورتی مناسب تصویر کرد.

د- اختیارات سیاسی

از یک سو، بی تردید اختیارات سیاسی را نمی توان جدا از مسؤولیت ها و حقوقی در نظر گرفت که برآمده از ارزشهای واقعی هستند. بر این اساس، فلسفه ی سیاسی متعالی، ناگزیر باید محدوده کلی آنها را روشن کند تا بتواند مبنایی نظری برای اختیارات سیاسی در عرصه های گوناگون ارائه دهد، هر چند فلسفه ی سیاسی متعالی، ناتوانی عقل فلسفی را اعلام داشته و نیاز به منبع الهی را در این زمینه، مطرح می کند. از سوی دیگر، فلسفه ی سیاسی باید به دنبال آن باشد تا اختیارات سیاسی فرد و جامعه را توجیه عقلانی کند، اما در این مسأله نیز فلسفه ی سیاسی متعالی، اختیارات انسانی را در حیات فردی و مدنی، به صورت دیگری تبیین می کند؛ زیرا هستی ممکنات را در سایه یهستی واجب الوجودی تعریف می کند که مالکیت همه ممکنات از آن اوست و از این رو، هیچ اختیار ذاتی برای آنها سراغ ندارد، جز آنکه در قلمرو خاصی، از جانب آن سرچشمه هستی، اختیاراتی به انسان در حیات فردی و اجتماعی داده شود.
در مجموع، فلسفه ی سیاسی متعالی، انسان را دارای هیچ مالکیت ذاتی نسبت به هستی خود و دیگران نمی بیند. از این رو، اختیاری ذاتی برای انسان قائل نیست. بنابراین، باید اختیارات سیاسی در حیات مدنی از منبع و سرچشمه هستی اخذ شود که در این صورت، محدوده ی اختیارات سیاسی نیز محدود به میزان تفویض این اختیارات خواهد بود.
ممکن است توانمندی تکوینی انسان به مثابه ی این تفویض اختیار از جانب خداوند تلقی شود، اما از منظر حکمت متعالیه و به تبع آن فلسفه ی سیاسی متعالی، این امر ناصواب بوده و باید این امر را از زاویه ی هدف خلقت بررسی کرد. اگر انسان موجودی مختار بوده و توانمندی او در راستای آزمون او برای رسیدن به تکامل است، این امر نسبت مذکور را بر صواب نمی بیند و لذا نمی توان توانمندی را به مثابه تفویض اختیار دانست. بنابراین به مرجعی برای آگاهی از میزان تفویض اختیار تشریعی در این زمینه، نیاز خواهد بود، لذا، فلسفه ی سیاسی متعالیه، ارتباط انسان با ادیان را تقویت می کند.

3-3- ابعاد سیاست مدنی

در فلسفه ی سیاسی متعالی به عنوان بخشی از حکمت عملی متعالیه، باور به مدنیت انسان به آن اندازه نیست که لازم باشد انسان فقط در اجتماع و همراه با دیگران زندگی کند، بلکه این نیاز بدان اندازه مطرح است که زندگی اجتماعی در سایه ی سیاست مدنی تعریف می شود؛ زیرا بخش مهمی از سامان سیاسی از طریق آموزه های مطرح درباره ی سیاست مدنی رقم می خورد. بی تردید این مدنیت سیاسی است که پایه ی سیاست مدنی قرار می گیرد؛ چرا که نمی توان به حیات مدنی و اصول حاکم بر آن باور داشت و سیاست را بریده از آن تعریف کرد. از این رو، سیاست اندیشی و عمل سیاسی، از منظر فلسفه ی سیاسی متعالی، ناگزیر بر اساس باورهای مطرح در چارچوب مدنیت سیاسی ای شکل می گیرد که حکمت مدنی و فلسفه ی سیاسی متعالی، سامان داده است.
از یک سو، سیاست مدنی در فلسفه ی سیاسی متعالی، در چارچوب تعالی گرایی و ارزش مداری این نظام فکری رقم می خورد و از سوی دیگر، این بخش ناظر به اندیشه های محوری برای عینیت بخشیدن به آرمانهایی است که فلسفه ی سیاسی متعالی به دنبال آنهاست. از این جهت، اساسی ترین اموری که باید مورد تأمل قرار گیرند، به قرار زیر است: 1- بنیاد جامعه سازی سیاسی؛ 2- بنیاد نظام سازی سیاسی.

سیاست، مقوله ای است که به انسان در جامعه می پردازد. این امر متضمن آن است که بخشی از سیاست اندیشی معطوف به جامعه سازی باشد. از این رو، سخن از جامعه سازی سیاسی مطرح می شود. اگر جامعه را امری فراتر از وجود افراد در آن ندانیم (نصری، 1380: 219)، جامعه سازی می تواند معنایی در سطح گروه سازی سیاسی داشته باشد؛ چنانکه اگر جامعه را فراتر از افراد حاضر در آن بدانیم و مقولاتی چون نوع ترکیب افراد و مناسبات میان آنها را نیز در نظر آوریم، این امر توسعه می یابد.

برای طراحی نظام سیاسی، جایگاه حاکم در فلسفه ی سیاسی فارابی با مقام فیلسوف - حاکم در اندیشه ی افلاطون - مشابهت دارد. (1) در فلسفه ی سیاسی فارابی که فیلسوف - حاکم- بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، تطبیق شده است با افراد مدینه اتحاد دارد. این اتحاد از نوع وحدت ظلیّه است. این نوع از وحدت، مربوط به موجودات نزدیک به خداست و در مقابل وحدت حقیقیه ای قرار دارد که از آن خداوند است. بر اساس این نوع از وحدت، فیلسوف -حاکم - از تمام مسائل کلی و جزئی افراد مدینه آگاهی دارد. بر اساس اندیشه ی فارابی - که حکمت متعالیه نیز در این قسمت با آن مشابهت دارد - چهار سفر در برابر انسان قرار دارد:
- سفر من الخلق الی الحق؛
- سفر من الحق الی الحق؛
- سفر من الحق الی الخلق مع الخلق؛
- سفر من الخلق الی الخلق مع الحق.
در فلسفه ی سیاسی متعالی به عنوان شاخه ای از حکمت متعالیه، «سفر چهارم برای فیلسوف - حاکم - حاصل می شود. او در آفاق و انفس سفر می کند و با تمام نفوس و خلایق اتحاد پیدا می کند. این حالت مربوط به نبوت و امامت است. در این حالت، حاکم به وضع قوانین برای جامعه می پردازد؛ چرا که او به تمام مصالح و مفاسد جامعه و افراد آن آگاهی دارد؛ همان گونه که نقطه رأس مخروط و هرم هستی به تمام نقاط قاعده به یک نسبت احاطه دارد و همین معنای تساوی و عدالت است. فیلسوف -
حاکم- نیز نسبت به همه ی افراد، نسبت تساوی دارد. قواعدی را هم که او وضع می کند، همان قوانین حقه ی الهیه است. صفات او مانند صفات حق تعالی و عین ذاتش می باشد. برای مثال، رحمانیت او عین رحیمیت او و هر دوی آنها عین قهاریت اوست و هر سه عین شجاعت و سایر صفات او می باشند» (همان: 23-24).
البته اگر بخواهیم به ابعاد ریزتر سیاست مدنی بپردازیم، می توانیم از امور مختلفی در خلال دو عنوان فوق نیز بحث کنیم. از جمله این امور می توان به مواد زیر اشاره کرد:
- قدرت به مثابه ی ابزار سیاست؛
- انحای اعمال قدرت و مبنای مشروعیت آنها؛
- اصول سیاست مدنی؛
- ماهیت و اهداف قدرت سیاسی؛
- روشها (روشهای اعمال سیاست، روشهای کنترل قدرت، روشهای تعالی آفرینی سیاسی و...).

جمع بندی

تکوین و توسعه ی هر منظومه معرفتی، نیازمند تلاشی نظری و ذهنی است تا بتوان مسائل خاصی را تحت عنوان خاص و با تکیه بر اعتبار خاصی گرد هم آورد. در هر حال، این تلاش نظری، نیازمند منطقی است تا در سایه آن بتوان به صورت مناسبی به شکل گیری یا توسعه آن منظومه، معرفتی اقدام کرد. در بحث حاضر به منطق تکوین فلسفه ی سیاسی متعالی پرداختیم. صورت بندی مورد نظر ما بر این اساس، شکل گرفته بود که با در نظر گرفتن هدف فلسفه ی سیاسی متعالی و با اتخاذ اندیشه های محوری در حکمت متعالی به عنوان مبانی، می توان مسائلی را به عنوان مسائل فلسفه ی سیاسی متعالی مطرح نموده و به بحث و تأمل در مورد آنها پرداخت. البته این امر بدان معنا نیست که برای تکوین و توسعه فلسفه ی سیاسی متعالی، برخی دیگر از مبانی را نتوان از دانش های دیگر اصطیاد کرد و آنها را به عنوان اصول موضوعه به عاریت گرفت، اما برای این منظور باید سازگاری مناسبی میان آنها با مبانی اقتباسی از حکمت متعالیه نیز وجود داشته باشد؛ چنانکه برای پرداختن به مسائل مذکور می توان با تکیه بر اهداف و مبانی مذکور، اصول و راهبردهای جزئی تری را نیز انتزاع کرد یا دست به جعل آنها زد. در مجموع، برای صورت بندی فلسفه ی سیاسی متعالی می توان و بلکه باید میان اهداف،
مبانی، اصول و راهکارها نسبت منطقی خاصی برقرار کرد تا بتوان به بررسی مسائل منسجمی تحت عنوان فلسفه ی سیاسی متعالی دست یازید.

پی‌نوشت‌ها:

/> * عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام.
1. برای دیدن بحثی تطبیقی درباره ی رئیس اول مدینه، ر.ک: رضا اکبریان، «مقایسه ی میان نظر ملاصدرا و فارابی درباره ی رئیس اول مدینه»، خردنامه ی صدرا، ش47، بهار 1386 ش: 16-44.

منابع و مآخذ
1. اعوانی، غلامرضا، «معنای سیاست مدن در اندیشه ملاصدرا»، خردنامه صدرا، ش 43، بهار 1385ش.
2. اکبری، رضا، «ابتکارات فلسفی ملاصدرا و نقش آنها در نظریه عالم صغیر و انسان کبیر»، خردنامه صدرا، ش 47، بهار 1386ش.
3. ـــــــــــــ، «مقایسه میان نظر ملاصدرا و فارابی درباره رئیس اول مدینه»، خردنامه صدرا، ش 47، بهار 1386ش.
4. الشیرازی، صدرالدین محمد (ملاصدرا)، شرح الاصول الکافی (کتاب التوحید)، تصحیح، تحقیق و مقدمه محمود فاضل یزدی مطلق، به اشراف: استاد سید محمد خامنه ای، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، پاییز 1385ش، ج 4.
5. ـــــــــــ، شرح الاصول الکافی، (کتاب الحجة)، تصحیح، تحقیق و مقدمه سبحانعلی کوشا، به اشراف: استاد سید محمد خامنه ای، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تابستان 1387ش، ج 5.
6. ــــــــــ ، رسالة فی اتحاد العاقل و المعقول، تصحیح، تحقیق و مقدمه دکتر بیوک علیزاده، به اشراف: استاد سید محمد خامنه ای، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، بهار 1387ش.
7. ـــــــــــ، المظاهر الالهیة فی أسرار العلوم الکمالیة، تصحیح، تحقیق و مقدمه سید محمد خامنه ای، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، بهار 1387ش.
8.ـــــــــــ، مفاتیح الغیب، تصحیح، تحقیق و مقدمه دکتر نجفقلی حبیبی، به اشراف: استاد سید محمد خامنه ای، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1386ش، ج2.
9. تقوی، سید محمد ناصر، «درنگی بر هندسه ی معرفتی ملاصدرا و ملاک تأسیس فکر فلسفی»، خردنامه صدرا، ش 33، پاییز 1382ش.
10. جوادی آملی، عبدالله، «سیاست و حکمت متعالیه»، پگاه حوزه، ش 216، 14 مهر 1386ش.
11. ــــــــــ، «حکمت متعالیه، سیاست متعالیه دارد»، مندرج در سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه، دفتر اول، نشست ها و گفت و گوها، به اهتمام شریف لک زایی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چ 1، 1387.
12. خامنه ای، سید محمد، «سیاست و حکمت متعالیه»، خردنامه صدرا، ش 43، بهار 1385ش.
13. سپهری، مهدی، «نقش استعاره در اصالت وجود؛ بررسی معناشناختی»، نامه حکمت، ش 2، پاییز و زمستان 1382ش.
14. سوزنچی، حسین، «وحدت وجود در حکمت متعالیه؛ بررسی تاریخی و معناشناختی»، نامه ی حکمت، ش 4، پاییز و زمستان 1383ش.
15. شکری، عبدالعلی، «شرایط و اوصاف سیاستمدار دینی از دیدگاه فارابی و ملاصدرا»، خردنامه صدرا، ش43، بهار 1385ش.
16. عبودیت، عبدالرسول، «اصالت وجود»، معرفت فلسفی، ش 1 و 2، پاییز و زمستان 1382ش.
17. عسکری سلیمانی، امیر، «کثرت تشکیکی سازگار با وحدت شخصی»، معرفت فلسفی، ش 9، پاییز 1384ش.
18. لک زایی، شریف، (به اهتمام)، سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه، (دفتر اول: نشست ها و گفتگوها)، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چ1، زمستان 1387ش.
19. محمدی، مقصود، «جایگاه انسان در جهان هستی از دیدگاه عرفان و حکمت متعالیه»، خردنامه صدرا، ش 33، پاییز 1382ش.
20. مصباح یزدی، محمد تقی (مصاحبه)، «فلسفه ی سیاست 2: روش شناسی در حوزه یفلسفه ی سیاسی اسلام»، معرفت فلسفی، ش 15، بهار 1386ش.
21. معلمی، حسن، «اعتباریت ماهیت؛ از عرش عینیت تا فرش سرابیت»، معرفت فلسفی، ش 3، بهار 1383ش.
22. نصری، عبدالله، سفر نفس (تقریرات استاد دکتر مهدی حائری یزدی)، انتشارات نقش جهان، چ1، 1380.
23. نیکزاد، عباس، «اعتباری بودن ماهیت؛ چرا و چگونه؟»، معرفت فلسفی، ش 8، تابستان 1384ش.
24. واعظی، احمد، «فلسفه ی سیاسی مصطلح و چالش های جدید»، انجمن معارف اسلامی، سال دوم، ش 1، زمستان 1384ش.
نشریه حکومت اسلامی، شماره 53.